کاش چو پائیز بودم کاش چون پائیز بودم
کاش چون پائیز خاموش و ملال انگیز بودم
برگهای آرزوهایم یکایک زرد میشد
آفتاب دیدگانم سرد میشد
آسمان سینه ام پردرد میشد
ناگهان طوفان اندوهی بجانم چنگ می زد
اشکهایم همچو باران دامنم را رنگ میزد
وه.....چه زیبا بود اگر پائیز بودم
وحشی و پرشور و رنگ آمیز بودم
شاعری در چشم من میخواند شعری آسمانی
در کنارم قلب عاشق شعله میزد
در شرار آتش دردی نهانی نغمه ی من
همچو آوای نسیم پر شکسته
عطر غم می ریخت بر دلهای خسته
فروغ فرخزاد
:: برچسبها:
حافظ,
|